1.نفس در آستانه هجده ماهگیه هست و از یکسالگی به اینور شاهد یه سری تغییرات اساسی بودیم.مثلا رگ قلدریش زده بالا و دیگه اون بچه مظلوم حرف گوش کن سابق نیست.از هر ده تا سوالی که ازش میپرسی جواب ۹تاش نع هست! کم کم داره با مفهوم استقلال آشنا میشه و همه کاری رو میخواد خودش انجام بده.غذا خودش بخوره.لباس خودش بپوشه.گرچه هنوز خیلی هم بلد نیستا ولی بازم کم نمیاره!
2.عاشق کلید و باز کردن همه قفل های دنیاست. موقع سوار شدن به ماشین باید یه دور سوییچ و به ایشون بدیم تا همه سوراخ ها رو با کلید امتحان کنه🥴
3.عاشق کفش پوشیدنه و پا تو کفش همه میکنه.
4.با نبات یکم زاویه داره.چون نبات حساسه و نمیزاره به وسایلش دست بزنه.از قضا اینم عاشق هرچیزی هست که تحت مالکیت نباته.بارها دیده شده با زیرکی یکی از وسایلش رو برداشته و الفرارررر! قشنگ مثه اسب یورتمه میره دور اتاق و از دستش فرار میکنه.در عوض عاشق نهاله.در واقع نهال مامان دومشه.نبات هووشه😅
5.ندداشی (نقاشی) خیلی دوست داره و معمولا نقاشی کشیدنش اول از رو کاغذ شروع میشه و در نهایت میرسه به خط کشیدن رو در و دیوار و مبل و تخت و اینا!
6.آب که میخوره باقیمانده اش رو همونجایی که ایستاده با خونسردی خالی میکنه زمین.میگه حیف است.بمونه اسراف میشه🤨
7.رفیق باز و ددری شده.هرکی بخواد بره بیرون این زودتر از همه کفش و کلاه میکنه.عاشق عیات رفتنه(حیاط) تا میره بیرون با صدای بلند میگه سلااااام توتوها! و بعد با سروصدا و کولی بازی بچه ها رو مجبور میکنه به زور سوار دوچرخه هاشون کنن.
8.تا یازده دوازده بلده بشماره و شعرها و کتاب هایی که از بچگی خوندیم رو نصفه نیمه همراهی میکنه با زبون خودش.
9.بهش فرمان میدی قشنگ متوجه میشه و انجام میده.عاشق کمک دادن تو جمع کردن سفره و پتو و بالشت و انداختن آشغال تو سطل زباله است.منتها جناب میم میفرماد حالا زیادم خوشحال نباش.اولشه.بزرگ شه اینم میشه لنگه ی اون دوتا آبجیاش، تنبل و از زیرکار در رو🤦♀🤣
10.این مورد ممکنه واسه شما خنده دار باشه ولی برا من خیلی رو مخه.این که موقع تعویض پوشک و لباس عوض کردن وسط کار یهو پا میشه فرار میکنه و اصلا نمیزاره لباسش رو بپوشیم یا پوشکش رو ببندیم.به زور هم که متوسل میشیم میزنه به کولی بازی و داد و فریاد.جدیدا خیلی ماجرا داریم سر این موضوع.
11.حرف زدنش فوق العاده شیرینه.تازگیا وقتی داریم با هم صحبت میکنیم همگی با هم یا من با بچه ها، اینم میپره وسط و چون گنجینه لغاتش هنوز کامل نیست یه سری کلمات نامفهموم بلغور میکنه که فقط اونم تو بحث باشه😁
12.آهان یادتونه گفتم اومدم ماساژش بدم هی قلقلکش می اومد و می خندید و نمیذاشت؟ عاقا این کم کم حساسیت سنسور قلقلکش کم و کمتر شد و خوشش اومد.نشون به اون نشون که الان تا چراغا رو خاموش میکنیم و قصد خواب میکنیم، سریع به شکم میخوابه، دست منو میگیره و میگه ماس! ماس! (همون ماساژ خودمون😁) یعنی خداشاهده بعدش لش میکنه ها!
13.قبلا گفتم هرکی هرچیز خوردنی و نوشیدنی میاره وسط اینم میاد میشینه جلوش و خودشو لوس میکنه و کله اش رو کج میکنه و شریک میشه.یه بار نبات داشت یه چیزی میخورد.نفس اومد نشست جلوش گفت دِده(یعنی بده) نبات خیلی جدی  گفت نمیشه اینا مال منه.پاشو برو.باشه؟ اینم مظلومانه جواب داد باشه و پاشد رفت🥹 البته بعدا بهش داد.
 
