۹ مطلب در مهر ۱۳۹۸ ثبت شده است

صد و پنجاه و هشت

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
Reyhane R

صد و پنجاه و هفت

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
Reyhane R

صد و پنجاه و شش

خُب این پست چیز خاصی توش نیست.فقط چون امکان لو رفتن شهر محل زندگیم بود رمزیش کردم.شهر ما قطب تولید پسته کشور هست و از این رو از ۱۵ شهریور تا ۱۵ مهر اینجا همش صحبت از پسته و پسته چینی هست.از زمانی که من یادم میاد همین بوده و جمعیت زیادی از مردم این شهر کشاورز و پسته کار بودند ولی خُب الان اکثرا یه شغل دیگه دارن و در کنارش باغ پسته هم هست.یا مثلا بازنشسته شدند و باغدار هم هستند.

ما هم چند سالیه که به لطف پدر همسر صاحب باغ شدیم.البته پارسال کلا مقدار زیادی از محصول به علت خشکسالی نابود شد.از اون طرف از اول ۹۷ هم تشدید تحریم ها و افزایش وحشتناک قیمت ها و تعطیلی کارخونه ها باعث شد که ما وارد بحران بشیم و سال سختی رو پشت سر بگذاریم.الان ولی موقع محقق شدن وعده ی الهی هست که میگه بعد از سختی آسانی در پیش است!

اینجا یه شهر خشک و کویری هست که مردمش با اینکه طبیعت بهشون سخت گرفته و از خیلی چیزها بی بهره اند ولی سخت کوش و قانع هستند و این وسط محصول پسته انگار هدیه ای هست که خداوند بهشون ارزانی داشته تا یکمی دلشون رو بدست بیاره! با این حال باز هم با اینکه در طول یک سال زراعی کلی باید زحمت بکشند و هزینه کنند بابت آب و کود و هرس و سم پاشی و ...موقع فروش محصول به کمترین قیمت ممکن پسته ازشون خریداری میشه و به دست واسطه ها کلی جابجا میشه و با قیمت بالایی میرسه دست مصرف کننده و قسمت زیادیش هم صادر میشه به کشورهای دیگه.

کودکی من و بیشتر بچه های اطرافم با خاطرات این روزها عجین شده، خاطرات روزهای خوب آخر تابستان و اوایل مهر که بخوام بنویسم خیلی طولانی میشه.اون موقع ها همه دست به دست هم کار چیدن رو انجام میدادن و بیشتر مراحل کار فرآوری دستی انجام میشد.الان ولی برای چیدن، کارگر میگیرند و مرحله ضبط و فراوری اکثرا با دستگاه انجام میشه.

بچه های ما هم حالا نه به اندازه ما ولی در ابعاد کوچکتر از این خاطره ها دارن تو ذهنشون.خاطراتی مثل پریدن و شیرجه رفتن تو انبار پسته و عقب وانت نشستن و دلدرد شدن بخاطر زیاد خوردن پسته ی تر.با این حال نمیدونم در آینده همین احساس خوشایندی که من نسبت به این موضوع دارم رو اونها هم خواهند داشت؟

نکته اول: این پست هول هولکی خونه مامانم وسط کلی سروصدا نوشته شد.راستش چون اینجا زیاد نالیدم از مسائل مالی، روا نبود فقط از ناراحتی ها بگم و گفتم خبر خوب و احساس خوبم رو هم با شما شریک بشم.

نکته دوم: عکس ها از باغ هست دو سه روز قبل از چیدن.عکس آخر هم محصول نهایی و آماده فروش.نمیدونم چرا برعکس نشون میده.کلی با دنگ و فنگ گذاشتمشون😁

۹ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Reyhane R

صد و پنجاه و پنج

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
Reyhane R

صد و پنجاه و چهار

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
Reyhane R

صد و پنجاه و سه

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
Reyhane R

صد و پنجاه و دو

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
Reyhane R

صد و پنجاه و یک

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
Reyhane R

صد و پنجاه

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
Reyhane R