بالاخره دست گذاشتم جلو دهن اونی که تا میخوام بیام بنویسم میگه نه! صبر کن تو موقعیت مناسب.یه چیز خوب و بدرد بخور بنویس.یه چیزی بنویس که ارزش خونده شدن داشته باشه!

تصمیم گرفتم همینی که تو ذهنم هست بنویسم و امروز یه شروع دوباره باشه برای بازگشت به وبلاگ نویسی‌.بازگشت به خونه امن و کوچیک و دنج خودم.

جونم براتون بگه که دختر کوچولومون تازه سه ماه رو تمام کرده و وارد چهارماهگی شده.اشتباه بزرگم این بود از همون اول به دلایلی همراه شیر خودم بهش شیرخشک دادم.اونم با شیشه! گرچه الان مقدارش رو خیلی کمتر کردیم ولی بازم یه مدتی هست موقع خوردن شیر خودم بهونه میگیره و نق میزنه و زود ول میکنه و احتمالا داره پس میزنه سینه رو و من از این بابت بی نهایت غمگینم.نمیگم کدوم درسته کدوم غلط ولی من به دوتا دلیل شخصی نمیخوام این اتفاق بیافته.اول بخاطر همون تماس و ارتباط عاطفی و نزدیک و رخ به رخ موقع شیر دادن و دوم هم چون معتقدم شیرمادر از نظر ایمنی و سلامت برای بچه بهتره.اون دوتا جفتشون شیرمادر میخوردن و دوران خردسالی و کودکی  خوبی داشتند و خیلی کم مریض میشدن...