اینجا بدون من

اینجا بدون من

من از به زبان آوردنِ دوست داشتنم بیم دارم
هراس دارم که به هر جان کندنی
به زبان بیاورم
و شنیده نشود،
به زبان بیاورم
و زمانش نباشد،
به زبان بیاورم و پاسخم لبخندی از سرِ ترحم باشد
"نوشتن" اما
هیچکدام از این هراس ها رو ندارد،
مینویسی برای کسی که دوستش داری و بی خبر است،
و منتظر میمانی تا بگوید:
ای کاش یک نفر بود
تا این عاشقانه ها را برای من روی کاغذ می آورد،
و تو با تمام وجود میگویی
"من" آن یک نفرم

علی قاضی نظام

بایگانی

شروع دوباره

دوشنبه, ۱۳ شهریور ۱۴۰۲، ۱۱:۳۶ ق.ظ

دقیقا همین امروز که کسل و بی حوصله بودم و نشستم بعد مدت ها کلی وبلاگ خوندم و چرخیدم و حال و هوای گذشته برام تداعی شد، تصمیم گرفتم بیام و دوباره اینجا بنویسم.

نمیدونم هنوز کسی هست گذرش به اینجا بیافته ولی من فرض رو بر این میگیرم که کسی نیست و قراره از صفر شروع کنیم و خُب! اینم بد نیست.از احوالات ما اگر جویا باشید خیلی ناگهانی امسال مسافر کربلا شدیم و تازه دو سه روز برگشتیم.چیزی که دو سه ماه پیش اصلا فکرش رو هم نمیکردیم.قبلا یکی گفته بود تا خودت نری و نبینی باورت نمیشه حس و حال اونجا رو و من حالا میفهمم چی میگفت.دیشب که داشتم وبلاگ هایی رو میخوندم که رفته بودند دلم میخواست بپرسم شما هم مثه من همینقد دلتنگید...؟

شاید درست نباشه بگم ولی بعد اون هشت روزی که از دخترها دور بودم الان تو خونه موندن دائم و سروکله زدن باهاشون برام به مراتب سخت تر شده و دوست دارم هرچه زودتر پاییز برسه و مدرسه ها باز بشن.امروز هم از فرصت نبودن شون استفاده کردم و اومدم اینجا.

دو شب گذشته خوابهای عجیب و غریب و آشفته ای میدیدم.گرفتاری در مرز و گم شدن راه و شلوغی و ازدحام جمعیت، مادربزرگ مرحوم میم که صحیح و سالم بود و من رو از ته دل بغل کرد، استیصال و درماندگی یکی از خانمهای فامیل که مشکل بزرگی داشت و من فقط دلداری ازم بر می اومد، خواب همیشگی خودم و ترس از فرد ناشناسی که پیگیره و تهدید میکنه این بار در مورد دخترها! و یه سری چیزهای دیگه که یادم نیست، نشون میده برخلاف آرامش ظاهری که این روزها دارم ذهنم مشوش و ناآرامه!

دیگه همین (:

موافقین ۷ مخالفین ۰ ۰۲/۰۶/۱۳
Reyhane R

نظرات  (۱۴)

سلام

زیارتتون قبول

اون ضرب المثل شنیدن کی بود مانند دیدن دقیقا همینجا صدق میکنه

آدم وقتی میره تازه متوجه میشه چه خبره 

 

+منم چند وقتیه دارم بلاگای بقیه رو میخونم و حس و حالم نسبت به وبلاگ خیلی بهتره تا کانال 

پاسخ:
سلام.ممنونم.ان شاءالله.

آره دقیقا.حس و حال عجیبیه که نمیشه توضیح داد.

+من یه دفعه تصمیم گرفتم برگردم ولی وقتی کامنتا رو دیدم و فهمیدم هنوز قلب وبلاگم میتپه الله وکیلی دلم غنج رفت🤗🥰
۱۳ شهریور ۰۲ ، ۱۴:۵۹ ماه توت‌فرنگی

من همه پست‌های شما رو با لذت دنبال می‌کنم. هم اینجا هم اونور. 

زیارت قبول. ایشالا سال بعد بازم قسمتتون بشه. :)

پاسخ:
ای جانم🥰 توت فرنگی عزیزم😘
مرسی از همراهیت.
ان شاءالله❤

 سلام سلام

 

زیارت قبول.

 

خوش برگشتید به اینجا🥰  

پاسخ:
سلام صبا جانم.
خیلی ممنونم🥰
زنده باشی😊❤

به به سلام ببین کی اینجاست :)

خوبه که دوباره نوشتنو شروع کردید. خیلی سوت و کور شده بود بلاگ.

قبول باشه من امسال توفیق رفتن نداشتم اما همسر رو راهی کردم و بدجوری دلتنگم روزشماری میکنم سال دیگه بتونم برم.

 

پاسخ:
سلام بنت الهدی عزیز🥰
ممنونم ازت😘
برای نوشتن باید حس و حالش باشه که خداروشکر برای من برگشت.
الهی که قسمتتون بشه به زودی و راهی بشید❤

سلام

زیارت قبول

قبلا خاموش می خوندم تون.و این چند وقته که ننوشتین وبلاگ تون رو چک می کردم.ولی فکر نمی کردم دوباره برگردین.چند تا وبلاگ دیگه رو هم می خوندم که اونا هم تو کانال تلگرام می نویسن و دسترسی ندارم بهشون.

روزمرگی هاتون با دخترها رو دوست دارم.

موفق باشید

پاسخ:
سلام پریسا جان😊
ممنون از همراهیت.من واقعا شرمنده شما شدم.آره از دوستای اینجا هم چند نفری رفتند تلگرام و اونجا بیشتر فعالیت میکنن.
اگه جایی مینویسی و دوست داشتی آدرس بده بیشتر آشنا شیم🥰

سلام خوش برگشتین
منم بعد مدتها دوباره دارم به وبلاگ سر می‌زنم(هرچند قبلش هم خیلی دست پر نبودم:دی) 

زیارتتون قبول و خوش به سعادتتون ما برعکس شما برنامه داشتیم که بریم ولی شرایط مهیا نشد متاسفانه

پاسخ:
سلام فاطمه خانم عزیز.ممنونم (:
اتفافا منم وبلاگ شما رو دنبال میکنم و میخونمتون🥰
ان شاءالله به زودی قسمت بشه و برید.منم روزای آخر حسابی دلم هوایی شده بود و اگه نمیرفتم دق میکردم😅
۱۳ شهریور ۰۲ ، ۱۹:۱۵ ربولی حسن کور

سلام 

زیارت قبول

چه خوب که کامنتدونی را هم باز کردید

پاسخ:
به به سلام آقای دکتر (:
آقا من چندسالی هست خواننده وبلاگ شما هستم.
منتها خاموش🙈🤗

و من چقدر منتظر روشن‌شدن چراغ این خونه بودم :))) 

خوش برگشتی ریحانه جان 

زیارتت گوارای وجودتون🌻♥️

پاسخ:
عزیزم🥰😍
دلم تنگ شده بود برات...
ممنونم❤

سلامم

من روزی چندبار بهت سرمیزدم

خوشحالم برگشتی

زیارت قبول

در مورد بچه ها هم کاملا بهت حق میدم

چه خوب که مدرسه هست

پاسخ:
سلام مونای عزیزم.
من شرمنده شما و اونایی هستم که می اومدن و سر میزدن🙈
عاقا من همچنان میخونمت و کیف میکنم🥰
ببین مشکل عمده شون بعد حوصله سر رفتن، گرسنگیه!
یعنی همیشه خدا گشنه شونه و دم یخچال پرسه میزنن🤦‍♀️😅😁

ان شاالله که خیره خوابت... ذهنت آروم نیست بر خلاف ظاهر همونطور که گفتی...

باز هم زیارتت قبول باشه...و واقعا تا نری نمیفهمی

پاسخ:
آره درواقع معجونی از تموم مسائلی که این چند روز ذهنم رو درگیر کرده بودند رو شب تو خواب میبینم😅
مرسی عزیزم.واقعا همینطوره...

سلام دوباره

جایی نمی نویسم.

 

پاسخ:
❤🌹🌹

زیارتت قبول نازنینم

یه مامان همیشه دغدغه داره ... برای همه چی

خوبه که دوباره مینویسی... خیلی خوشحالم

پاسخ:
 سلام تیلوی عزیزم🤗🥰
ممنونم ازت.خوشحالم که اینجایی❤🙂

من هنوزم به اینجا سر می زدم

زیارتت قبول ریحانه جان

چه خوب که برگشتی

من که فکر نمی کنم هیچ وقت از وبلاگ خوندن دست بکشم

پاسخ:
عزیزم سلام😍🥰🙂
اتفاقاخیلی وقت بود ازت خبری نداشتم و چشم انتظار بودم بیای...
چه خوب که هستی هنوز😊❤

سلام سلام سلام

چطور شده که من متوجه پستهای جدیدت نشدم ریحانه🤔🤔🤔

زیارت قبول عزیزم هرچند با تاخیر اما سعادتی بوده نصیبت شده ان شاالله پرتکرار باشه.

 

خیلی خیلی خیلی خوشحالم که بازم وبلاگ نویسی میکنی

چون من محروم بودم از خوندنت.

خوش اومدی😇😊😉

پاسخ:
به به مامانی خانوم🥰🥰
سلام به روی ماهت...
ممنونم عزیزم.
خوشحالم که اینجایی😊🤗

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">