من از به زبان آوردنِ دوست داشتنم بیم دارم هراس دارم که به هر جان کندنی به زبان بیاورم و شنیده نشود، به زبان بیاورم و زمانش نباشد، به زبان بیاورم و پاسخم لبخندی از سرِ ترحم باشد "نوشتن" اما هیچکدام از این هراس ها رو ندارد، مینویسی برای کسی که دوستش داری و بی خبر است، و منتظر میمانی تا بگوید: ای کاش یک نفر بود تا این عاشقانه ها را برای من روی کاغذ می آورد، و تو با تمام وجود میگویی "من" آن یک نفرم