۲ مطلب در بهمن ۱۴۰۲ ثبت شده است

ای جان و دل به گُنبد و گُلدسته ات مُقیم...

چند روز قبل و همزمان با تعطیلات اخیر خیلی غیرمنتظره و یهویی راهی زیارت امام رئوف شدیم.همونجایی که ساعتها میتونی بشینی یه گوشه با خودت خلوت کنی و زار بزنی و کسی کاری به کارت نداره.همونجایی که کسی نمیپرسه کی هستی؟ از کجا اومدی؟ پولداری یا فقیر؟ عابد و زاهدی یا گناهکار؟ اینوری هستی یا اونوری؟

***

بچه جانمون پا به دنیا نگذاشته دومین سفر با مسافت بیش از هزار کیلومتر خودش رو انجام داد! امیدوارم در آینده هم خوش قدم و خوش سفر و خوش روزی باشه.هم برای خودش و برای ما.

***

مهمترین خاطره ای که این چند روز تو ذهن بچه ها موندگار شد این بود که چقد تو حرم همه مهربونن.چقد فضاش امن و آرامش بخشه.مخصوصا خُدام به نبات که کوچیکتر بود خیلی لطف داشتند.سوال که میپرسید با لبخند و مهربانی جواب میدادند و چون عید بود چپ و راست شکلات و دستبند و گیره مو می رسید بهش.

***

و منی که خودم رو ترکوندم با دونات های دکه نان رضوی بغل حرم! یعنی هربار که از اونجا رد میشدیم و میرفتیم و می اومدیم دخترکوچولوی درونم پا میکوبید زمین که من از اینا میخوام! روز آخرم چندتا گرفتم و آوردم شهر خودمون ذخیره روزهای آینده!

***

روز آخر از ۲نیمه شب تنهایی رفتم و ساعتها راه رفتم و چرخ زدم و ریه هام پر لذت شد.گرچه زمستون بود و هوا سرد ولی من درونم گرم بود و سرخوش بودم.سرخوشی و لذتی که هنوزم از وجودم بیرون نرفته...

موافقین ۱۴ مخالفین ۰
Reyhane R

چه زیان تو را که من هم، برسم به آرزویی؟

بعد از یه روز پر مشغله و یه چرت کوتاه عصرگاهی و بدن درد ناشی از اون، موقع فکر کردن به موضوعی که این روزا دغدغه ام شده و البته فعلا بدون نتیجه موند، یهو این بیت شعر اومد تو ذهنم و هوس نوشتن کردم و بعد یادم اومد به خواستن و نشدن های قبلی.اینکه تو یه چیزی رو از ته دل میخوای و کاری از دستت برنمیاد.فقط باید بشینی و ببینی که اون چی برات خواسته و تو تقدیرت نوشته و من هنوز گاهی به اون خواسته فکر میکنم و به اینکه چرا نشد و خلاصه هنوز نتونستم بپذیرمش.گرچه دیگه برای هیچی تقلا نمیکنم و خودمو به در و دیوار نمیزنم.آروم و عاقل نشستم و نگاه میکنم.چون میدونم شرط اصلی اونه که باید بخواد و بشه!

***

از این روزها بخوام بگم در میانه هفت ماهگی حس میکنم از وقتی روزهای باقیمانده دورقمی شدند انگار همه چیز سریعتر میگذره و دیگه از اون کندی و رخوت و کشدار بودن ماه های اول خبری نیست.گاهی انقد سرگرم زندگی و بچه ها میشم که یادم میره تکون هاش رو چک کنم.یادم میره باهاش حرف بزنم و قربون صدقه اش برم و چیزهای مقوی و مفید بخورم تا دُردانه خانوم خوب وزن بگیره.البته اگه این هوس های مضر و علاقه به هله هوله جات و تنقلات و غذاهای فست فودی اجازه بدهند!

موافقین ۱۳ مخالفین ۰
Reyhane R